دانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-433910120211222CAMS: A Cobb Angle Measurement Software via Extracting Spinal Curvature in X-ray Imagesنرمافزار محاسبهی زاویهی کاب با استخراج انحنای ستون فقرات در تصاویر رادیوگرافی1124871010.30476/smsj.2022.87546.1153FAحسینپارسائیدکترای تخصصی، استادیار، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانمرکز تحقیقات علوم اعصاب شیراز، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0003-1052-8434آمنهصفریکارشناسی ارشد، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانیلداامیر معزی جهرمیمرکز تحقیقات علوم اعصاب شیراز، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانکارشناسی ارشد، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانبابکپورعباسفلوشیپ جراحی ستون فقرات، استادیار، گروه ارتوپدی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانعلیزمانیدکترای تخصصی، استادیار، گروه فیزیک و مهندسی پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانJournal Article20200727<strong>Introduction</strong><strong>: </strong>Scoliosis is a musculoskeletal disorder in which a person's spine bends sideways and rotates along its vertical axis. Cobb-angle (CA) is a common index to evaluate, determine, and track the progression of scoliosis; however, measuring this index manually depends on the operator’s experience and image quality, which may lead to errors, dispersion of obtained values, and variability. This study aimed to resolve this issue by developing an algorithm for measuring CA.<strong> </strong><br /><strong>Methods: </strong>In this analytical study, we developed software using image processing, data modeling, and analytical geometry tools for measuring CA. A given x-ray image was processed to highlight the spinal cord. Then, the spinal cord curvature was extracted by manually segmenting the spinal cord in the given image and fitting a polynomial function to the data points in the identified region. Finally, CA was estimated by calculating the angle between the two normal lines that pass through the inflection points of the fitted curve. Thirty X-ray images having CA values obtained by an expert were used to evaluate the accuracy of the developed algorithm.<br /><strong>Results: </strong>There is no statistically significant difference between the average CA values measured by the expert (53.95º ± 20.3º) and those estimated using the developed software (56.41º ± 19.95º). There is a significant correlation between the values estimated using the developed algorithm and the reference values, (r=0.93) and (P<10<sup>-8</sup>).<br /><strong>Conclusion: </strong>The obtained results are promising and show that the developed algorithm might be used to measure cobb-angle. Nevertheless, its accuracy and reliability should be further evaluated using a large data set.<strong>مقدمه: </strong>رایجترین شاخص ارزیابی اسکولیوز زاویهی کاب است که معمولاً با استفاده از تصویرهای رادیوگرافی ستون فقرات اندازهگیری میشود؛ ولی، این اندازهگیری با روش دستی معایبی چون وابستگی به تجربهی کاربر، تکرارپذیری پایین و پراکندگی مقادیر بهدستآمده در آزمایشهای مختلف دارد. هدف از این مطالعه، امکانسنجی ارائهی یک نرمافزار برای رفع این مشکلات است.<br /><strong>روشها</strong><strong>: </strong>در این پژوهش، نرمافزاری با کمک ابزارهای پردازش تصویر، مدلسازی و هندسهی تحلیلی برای محاسبهی زاویهی کاب با استفاده از تصاویر رادیوگرافی ستون فقرات ارائه شده است. انحنای ستون فقرات با استخراج ناحیهی مربوط به ستون فقرات در تصویر پردازششده و مدلسازی نقاط درون این ناحیه به دست میآید و زاویهی کاب از روی این منحنی محاسبه میشود. برای ارزیابی الگوریتم از سی تصویر رادیوگرافی استفاده شد. اندازهگیری و مقایسهی زاویهی کاب از روی این تصاویر با روش مرسوم زیر نظر متخصص ارتوپدی مجرب، به همراه یک کاربر و با استفاده از الگوریتم پیشنهادی انجام شد.<br /><strong>یافته</strong><strong></strong><strong>ها: </strong>اختلاف معناداری بین میانگین زاویهی کاب گزارششده توسط یک جراح خبره (º30/20 ± º95/53) و محاسبهشده با الگوریتم (º95/19 ± º41/56) وجود نداشت، اما همبستگی معناداری بین زاویهی تخمینزدهشده با کمک الگوریتم پیشنهادی و مقادیر مرجع (93 /0 = ضریب همبستگی) وجود داشت (<sup>8-</sup>10P<).<br /><strong>نتیجه</strong><strong></strong><strong>گیری: </strong>روشهای کامپیوتری میتوانند در محاسبهی زاویهی کاب با استفاده از تصویر رادیوگرافی ستون فقرات و کاهش مشکلات مربوطه مفید باشند؛ ولی قبل از استفاده در محیط بالینی باید با استفاده از دادههای بیشتری ارزیابی شوند.https://smsj.sums.ac.ir/article_48710_75463c3049259feb5f7a849d434e148c.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-433910120211222Determination of Environmental Factors Affecting Airborne Bioaerosols in Hospitals Using Nonlinear Modelsتعیین عوامل محیطی مؤثر بر بیوآئروسلهای هوابرد در بیمارستان با اسفاده از مدلهای غیرخطی13224871210.30476/smsj.2022.89525.1201FAفریباعباسیدکترای تخصصی، گروه مهندسی بهداشت محیط، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0003-2568-7067محمدرضاسماییدانشیار، گروه مهندسی بهداشت محیط، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0003-3499-2899Journal Article19700101<strong>Introduction:</strong> Environmental and structural factors have a significant effect on the concentration of bioaerosols in the indoor air; however, this issue has not received enough attention in research. . Therefore, this study aimed to determine the distribution of bioaerosols and environmental factors affecting the concentration of bioaerosols by using an artificial neural network.<br /><strong>Methods: </strong>In this study, the concentration of bioaerosols was determined using the inactive method for one hour in the human respiratory tract. The teypticas soy agar and sabouroud dextrose agar were used to culture bacteria and fungi; then, they were incubated at 15, 25, and 37° C. The independent variable includes three categories of structural variables (number of ward beds, room dimensions, and window dimensions), hospital management and management variables (ward air change per hour), and analytical variables (incubation temperature and type of culture medium). The effect of these variables was modeled by an artificial neural network with <em>Levenberg</em><em>–Marquardt </em>algorithm.<br /><strong>Results:</strong> This study showed that the distribution of bioaerosols in dialysis and surgery wards was higher than in other wards. Also, the artificial neural network can predict the effect of environmental and structural factors of the hospital on bioaerosols, especially fungi because the maximum and minimum concentrations of bacteria and fungi in the actual data were similar to the data predicted by the artificial neural network. In addition, the correlation coefficient for the fungi was 0.95, and the correlation rate between the actual data and the data predicted by the artificial neural network was higher than 0.92.<br /><strong>Conclusion:</strong> ANN could be a desirable and reliable method for detecting bioaerosol in hospitals based on the environmental and structural parameters.<strong>مقدمه:</strong> باتوجهبه اثر چشمگیر عوامل محیطی و ساختاری بر غلظت بیوآئروسلها در هوای درونی بیمارستان و همچنین توجه کمتر به تعیین این ارتباط که معمولاً به صورت غیرخطی است، هدف از این مطالعه تعیین پراکندگی توزیع بیوآئروسلها و عوامل محیطی مؤثر بر غلظت آنها در هوای درونی بیمارستان با استفاده از شبکهی عصبی مصنوعی بوده است.<br /><strong>روشها:</strong> در این مطالعه غلظت بیوآئروسلها با استفاده از روش غیرفعال و به مدت یک ساعت در ناحیهی تنفسی انسان تعیین گردید. محیط کشت استفادهشده برای باکتری و قارچ بهترتیب تیپیکون سوی آگار سابورود دکستروز آگار بوده که در دماهای 15، 25 و 37 درجه، انکوبه گردید. متغیر مستقل شامل سه دسته متغیرهای ساختاری (تعداد تختهای بخش، ابعاد اتاق و ابعاد پنجرهها)، متغیرهای راهبری و مدیریت در بیمارستان (تعویض هوای بخش در هر ساعت) و متغیرهای آنالیزی (دمای انکوباسیون و نوع محیط کشت) بوده که اثر این متغیرها بهوسیلهی شبکهی عصبی مصنوعی با الگوریتم levenberg-marqut مدلسازی شد.<br /><strong>یافتهها:</strong> پیشبینی اثر عوامل نتایج این مطالعه نشان داد که پراکندگی بیوآئروسلها در بخشهای دیالیز و جراحی مردان بیشتر بوده است. همچنین شبکهی عصبی مصنوعی توانایی مناسبی در پیشبینی اثر عوامل محیطی و ساختاری بیمارستان بر روی بیوآئروسلها بهخصوص قارچها داشته است؛ به طوری که حداکثر و حداقل غلظت باکتریها و قارچها در دادههای واقعی مشابه با دادههای پیشبینیشدهی شبکهی عصبی مصنوعی بوده است. افزونبر این، ضریب همبستگی برای قارچها برابر با 0.95 بوده و میزان همبستگی دادههای واقعی و دادههای پیشبینیشده توسط شبکهی عصبی مصنوعی بالاتر از 0.92 بوده است.<br /><strong>نتیجهگیری:</strong> با توجه به نتایج، شبکه عصبی مصنوعی میتواند روش مناسب و قابل اعتمادی جهت پیش بینی وابستگی غلظت بیوآئروسلها به عوام محیطی و ساختاری بیمارستان باشد.https://smsj.sums.ac.ir/article_48712_b3fb38406b2133b6ee060c12a319209d.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-433910120211222The Effect of Implementing Pain, Agitation, and Delirium Control Protocol on Outcomes of Critically Ill Patients with a History of Drug Abuse in Intensive Care Unitsبررسی تاثیر اجرای پروتکل کنترل درد، بی قراری و دلیریوم بر پیامدهای بیماران بد حال با سابقه ی سوء مصرف مواد اعتیاد اور در بخش مراقبت های ویژه23364871410.30476/smsj.2022.90406.1230FAفریدزنداستاد مراقبتهای ویژه، گروه بیهوشی، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبت های ویژه، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0003-3489-3372گلنارثابتیان جهرمیدانشیار مراقبت های ویژه ، گروه بیهوشی، مرکز تحقیقات تروما، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0001-8764-2150بیتاحجت پناه منتظریمتخصص بیهوشی، گروه بیهوشی، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبت های ویژه، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانحسینعلیخلیلیدانشیار جراحی مغز و اعصاب، گروه جراحی مغز و اعصاب، مرکز تحقیقات تروما، بیمارستان تروما شهید رجایی، بخش جراحی مغز و اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانمنصورمسجدیدانشیار مراقبت های ویژه، گروه بیهوشی، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبت های ویژه، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایراننعیمه الساداتاثماریاندکترای تخصصی آمارزیستی، مرکز تحقیقات بیهوشی و مراقبت های ویژه، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانفاطمهصفریکارشناسی پرستاری، بیمارستان شهید رجایی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانعاطفهمرادیکارشناسی پرستاری، بیمارستان شهید رجایی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانJournal Article13991218<strong>Introduction:</strong> Drug abuse is a major concern, leading to inappropriate control of pain, agitation, and delirium. In the current study, we aimed to evaluate the effect of implementing Pain, Agitation, and Delirium (PAD) control protocol on the outcomes of critically ill patients with a history of drug abuse in the intensive care unit (ICU).<br /><strong>Methods:</strong> In this experimental study, 44 opioid-dependent patients (18 years and older) were included. The pain was assessed by the Behavioral Pain Scale (BPS) per hour, the level of sedation was evaluated by the Richmond Agitation Sedation (RASS) per hour, and Delirium was measured every 8 hours by the Confusion Assessment Method (CAM-ICU). Based on the type and dose of the consumed drug and the way it was used, the dose of methadone was calculated. In addition, possible symptoms of withdrawal syndrome and excessive use were assessed every hour by the intensive care unit nurse.<br /><strong>Results:</strong> The ICU stay length was 17 days in the control group and seven days in the intervention group. Patients in the intervention group received lower doses of Methadone and Propofol compared to the control group during 72 hours and lower doses of fentanyl after 48 and 72 hours (p<0.05). In addition, patients with acceptable limits of pain and sedation were significantly more in quantity in the intervention group compared to the control group (p=0.001 and p=0.05, respectively).<br /><strong>Conclusion:</strong> Implementing PAD protocol, along with appropriate medical therapy, can greatly help improve the medical care provided by the ICU team. <strong>مقدمه:</strong> سوءمصرف مواد از مشکلاتی است که میتواند به کنترل نامناسب درد، بیقراری و هذیان منجر شود. در مطالعهی حاضر، تأثیر اجرای یک پروتکل در کنترل علائم محرومیت، درد، بیقراری و دلیریوم را بر بیماران مبتلا به سوءمصرف مواد در بخش مراقبتهای ویژه بررسی میکنیم.<br /><strong>روشها:</strong> در این مطالعهی تجربی، 44 بیمار (هجده سال و بالاتر) وابسته به اپیوئید مطالعه شدند. درد و آرامبخشی در هر ساعت توسط مقیاس رفتاری درد و Richmond Agitation Sedation و دلیریوم هر هشت ساعت توسط Method-Confusion Assessment ارزیابی شدند و باتوجهبه نمرهی بهدستآمده، درمان بر اساس پروتکل دریافت شد. بر اساس نوع، دوز مخدر و نحوهی استفاده محاسبهی دوز متادون انجام شد. علائم احتمالی سندرم محرومیت و مصرف بیشازحد هر ساعت توسط پرستار بخش ارزیابی میشد.<br /><strong>یافتهها:</strong> مدت اقامت در بخش مراقبت ویژه در گروه شاهد، هفده روز و در گروه مداخله هفت روز بود. بیماران در گروه مداخله، در مقایسه با گروه شاهد دوزهای پایینتری از متادون و پروپوفول در طول 72 ساعت اول بستری و فنتانیل کمتری بعد از 48 و 72 ساعت دریافت کردند (p<0.05). در گروه مداخله بیمارانی که در محدودهی قابل قبول درد و بیقراری قرار داشتند، بیشتر از گروه شاهد بودند p=0.001) و p=0.05).<br /><strong>نتیجهگیری:</strong> تشخیص علائم محرومیت، درد، بیقراری و دلیریوم در بیماران با سوءمصرف مواد همراه با درمان مناسب و بهموقع میتواند در بهبود مراقبتهای پزشکی مفید باشد.https://smsj.sums.ac.ir/article_48714_54638796473d222dc588b9ddc0caabd0.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-433910120211222Cognitive Avoidance, Intolerance of Uncertainty and Emotion Regulation in Women with and without Breast Cancerمقایسهی اجتناب شناختی، عدم تحمل بلاتکلیفی و تنظیم هیجان در زنان مبتلا به سرطان پستان و فاقد سرطان37484871610.30476/smsj.2022.91496.1267FAمژدهریاضیکارشناس ارشد روانشناسی بالینی، گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، واحد ارسنجان، دانشگاه آزاد اسلامی، ارسنجان، ایران0000-0001-7728-0838صمدفریدونیدکترای تخصصی روانشناسی، بیمارستان اعصاب و روان شیراز، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0001-8977-7024وحیدزنگوریاستادیار جراح عمومی و فلوشیپ جراحی سرطان، مرکز تحقیقات بیماری های پستان، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانعبدالرسولطالعیاستاد تمام جراحی عمومی و فلوشیپ جراحی سرطان، مرکز تحقیقات بیماری های پستان،دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانJournal Article14000326<strong>Introduction: </strong>Many women with breast cancer suffer from the psychological problems associated with cancer, and the patients' psychological well-being is deteriorating daily. This study aimed to compare cognitive avoidance, intolerance of uncertainty, and emotion regulation in women with and without breast cancer.<br /><strong>Methods: </strong>The research method was causal-comparative. The statistical population of this study was all patients with non-metastatic breast cancer referred to the Shahid Motahari clinic, selected by the convenience sampling method (n=100). Also, all women referring to primary schools in District 2 of Shiraz during the same two-month period were selected as cancer-free and healthy women (n=100) for comparison with the group of women with breast cancer. The data were collected by Sexton and Dougas’s Cognitive Avoidance Questionnaire, Freestone, Ryuma, Retarte, Dogas, and Ladosaur’s Intolerance and Ambiguity Questionnaire, and Garnfski and Craig’s short questionnaire of Cognitive Emotion Regulation. Data were analyzed using (MANOVA).<br /><strong>Results: </strong>The results showed a significant difference between women with breast cancer and without cancer in the components of cognitive avoidance (P<0/029), intolerance of uncertainty (P<0/0001), and emotion regulation (P<0/046).<br /><strong>Conclusion:</strong> Findings showed a difference between cognitive avoidance variables, intolerance of uncertainty, and emotion regulation in women with breast cancer and those without cancer. Therefore, identifying psychological factors and their role in women with breast cancer help reduce the problems of women with breast cancer.<strong>مقدمه:</strong> بسیاری از زنان مبتلا به سرطان پستان از مشکلات روانشناختی که با سرطان همایند است، رنج میبرند و بهزیستی روانشناختی این بیماران روزبهروز در حال کاهش است. پژوهش حاضر با هدف مقایسهی اجتناب شناختی، عدم تحمل بلاتکلیفی و تنظیم هیجان در زنان مبتلا به سرطان پستان و فاقد سرطان شهر شیراز انجام گرفت.<br /><strong>روشها:</strong> روش پژوهش توصیفی از نوع علّیمقایسهای بوده است. جامعهی آماری پژوهش را دو گروه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعهکننده به درمانگاه شهید مطهری به شیوهی در دسترس (100نفر) و زنان فاقد سرطان مراجعهکننده به مدارس ابتدایی ناحیهی دو شیراز به شیوهی در دسترس (100 نفر) تشکیل دادند که پرسشنامههای «اجتناب شناختی سکستون و دوگاس»، «عدم تحمل بلاتکلیفی فریستون و همکاران» و «تنظیم هیجان گارنفسکی و کرایج» را تکمیل کردند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند.<br /><strong>یافتهها:</strong> نتایج نشان داد بین گروه زنان مبتلا به سرطان پستان و فاقد سرطان در مؤلفههای اجتناب شناختی (029/0P<)، عدم تحمل بلاتکلیفی (0001/0P<) و تنظیم هیجان (046/0P<) تفاوت معنادار وجود دارد.<br /><strong>نتیجهگیری:</strong> بر اساس یافتههای بهدستآمده میتوان گفت بین متغیرهای اجتناب شناختی، عدم تحمل بلاتکلیفی و تنظیم هیجان در زنان مبتلا به سرطان پستان و فاقد سرطان تفاوت وجود دارد؛ از اینرو شناسایی این عوامل روانشناختی و نقش آنها در زنان مبتلا به سرطان پستان میتواند زمینهی لازم را برای کاهش مشکلات زنانی که به این بیماری مبتلا هستند، فراهم کند.<br /> https://smsj.sums.ac.ir/article_48716_4ae0a6e45e0fcb5f809c901a8cbcfae6.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-433910120211222Presentation of a Model for Improving the Quality of Education for Health and Medical Network Staffارائهی مدلی برای ارتقای کیفیت آموزش کارکنان شبکه های بهداشت و درمان کشور49624871710.30476/smsj.2022.93195.1306FAسیدعلیشمس نیادانشجوی دکتری، رشته مدیریت آموزش عالی، دانشکده مدیریت و اقتصاد، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران0000-0001-7344-5498کامرانمحمد خانیدکتری تخصصی، عضو هیات علمی، گروه مدیریت آموزش عالی، دانشکده مدیریت و اقتصاد، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران0000-0001-7415-4094نادرقلیقورچیاندکتری تخصصی، عضو هیات علمی، گروه مدیریت آموزشی، دانشکده مدیریت و اقتصاد، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانامیرحسینمحمد داودیدکتری تخصصی، عضو هیات علمی، گروه مدیریت آموزشی، دانشکده علوم انسانی، واحد ساوه، دانشگاه آزاد اسلامی، ساوه، ایرانJournal Article20211011<strong>Introduction:</strong> The education process of Health and Medical Network Staff and its improvement provides human resources an ever-changing work environment compatibility. Education is a tool that aids managers in managing organizations in different ways. This research was done with the goal of presenting a model for enhancing the quality of education for health and medical network staff, using Structural Equations Modeling.<br /><strong>Methods:</strong> It is an exploratory study. Population in this research was 150 staff at Fars Province working in numerous health branches selected through random cluster sampling. The sample size (108 people) was determined using Cochran's formula. The completed questionnaire included demographic information and questions related to the research hypothesis. Confirmatory Factor Analysis was used to check the validity of the questionnaire and Structural Equation Modeling and Smart PLS 3 software were applied to analyze the data.<br /><strong>Results:</strong> Out of 108 participants, 40.7 percent were males (44 in total) and 59.3 were females (64 in total). Out of 108 participants, 21.3 percent (23 in total) were single and 78.7 percent (85 in total) were married. All factor load ratios were more than 0.4, which show the use of proper modeling. Cronbach's alpha for all structures was 0.7, which indicates high reliability. All components and effective factors on the quality of education of Health and Medical Network staff were identified and validated.<br /><strong>Conclusion:</strong> The findings showed the mechanisms used to improve the education quality of health and medical network staff were adequate, and the current status of the quality of education for health and medical network staff is approximately medium to high. Education holds an undeniable place in the prosperity of an organization. Therefore, planning for staff education will result in better service and satisfaction of the clients.<strong>مقدمه</strong>: فرایند آموزش کارکنان شبکههای بهداشت و درمان کشور تطبیق نیروی انسانی با شرایط متغیر سازمان و محیط است. آموزش، ابزاری است که مدیران را در ادارهی سازمانها یاری میرساند. این پژوهش با هدف ارائهی مدلی برای ارتقای کیفیت آموزش کارکنان شبکههای بهداشت و درمان کشور با استفاده از مدل معادلات ساختاری انجام شده است.<br /><strong>روشها</strong>: روش مطالعه، ترکیبی از نوع اکتشافی است. جامعهی آماری این پژوهش 150 نفر از کارکنان شعب شبکهی بهداشت استان فارس و روش نمونهگیری، بهصورت تصادفی خوشهای بوده است. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 108 نفر تعیین شد. پرسشنامهی کمیلشده، شامل سؤالات مشخصات فردی و سؤالات مربوط به فرضیههای تحقیق بوده که از میان نمونه جمعآوری شده است. بهمنظور بررسی روایی پرسشنامه، از تحلیل عاملی تأییدی و بهمنظور بررسی فرضیات تحقیق، از مدلسازی معادلات ساختاری روش الگویابی معادلات ساختاری (Structural Equation Modeling) با کمک نرمافزار SmartPLS 3 استفاده شده است.<br /><strong>یافتهها</strong>: از 108 نفر پاسخگو در گروه بررسیشده، 7/40درصد (44 نفر) مرد و 3/59درصد (64 نفر) زن بودند. از 108 نفر پاسخگو در گروه بررسیشده، 3/21درصد (23 نفر) مجرد و 7/78 درصد (85 نفر) متأهل بودند. تمامی ضرایب بارهای عاملی از 4/0 بیشتر است که نشان از مناسببودن این مدل دارد. مقدار آلفای کرونباخ برای تمامی سازهها بالاتر از 7/0 است که حاکی از پایایی مناسب مدل است. تمام مؤلفهها و ابعاد و عوامل مؤثر در کیفیت آموزش کارکنان شبکههای بهداشت و درمان شناسایی و تأیید شد.<br /><strong>نتیجهگیری</strong>: بررسیها نشان داد سازوکارهای اجرایی مدل ارتقای کیفیت آموزش کارکنان شبکههای بهداشت و درمان کشور مناسب است. وضعیت موجود کیفیت آموزش کارکنان شبکههای بهداشت و درمان کشور تقریباً در حد متوسط و زیاد قرار دارند. آموزش، نقش بیبدیلی در تعالی سازمان به عهده دارد. برنامهریزی بهمنظور آموزش کارکنان زمینهی بهرهوری و اثربخشی بهتر در فرایند ارائهی خدمات بهتر و رضایت مراجعهکنندگان را به همراه خواهد داشت.https://smsj.sums.ac.ir/article_48717_6504b637fa5df36b33d5f2069498ed36.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-433910120211222Comparison of the Effectiveness of Gestalt Therapy, Behavioral Activation and Placebo on the Cognitive Emotion Regulation in Multiple Sclerosis Patients: A Randomized Clinical Trialمقایسهی اثربخشی گشتالتدرمانی، فعالسازی رفتاری و دارونما بر تنظیم شناختی هیجان بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس: کارآزمایی بالینی تصادفیشده63784871810.30476/smsj.2022.94825.1339FAفرنیاجوادی لاریجانیدانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی بالینی، گروه روانشناسی بالینی، واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران0000-0002-7019-5531مینامجتباییدانشیار، گروه روانشناسی بالینی، واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران0000-0002-2655-5915مهدیمقدسیاستاد، گروه نورولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران0000-0002-3164-180xمحمدحاتمیدانشیار، گروه روانشناسی بالینی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران0000-0001-5657-6445Journal Article19700101<strong>Introduction:</strong> Psychological state of multiple sclerosis patients is very important due to its strong influence on incidence, progression, prognosis, and treatment of this disease. The present study compared the effectiveness of gestalt therapy, behavioral activation and placebo on cognitive emotion regulation in Multiple Sclerosis patients.
<strong>Methods:</strong> This study was a quasi-experimental pretest-posttest design with a control group and three months follow-up in which sixty patients with multiple sclerosis referred to the MS Clinic of Rasoul Hospital in Tehran were selected. Using four blocks, the authors randomly assigned participants to four groups of 15 people, including three intervention groups and a control group. Members of psychotherapy groups were treated once a week for eight 90-minute sessions. In the placebo group, capsules containing rice flour were used once a day for 8 weeks. The people in the control group received no intervention during this period. The research instrument was Garnefski's (2006) Cognitive Emotion Regulation Questionnaire. SPSS (25) was used for data analysis.
<strong>Results:</strong> The results showed that gestalt therapy and behavioral activation in comparison with placebo and control groups increased the mean scores of adaptive cognitive emotion regulation strategies (p=0.001) and decreased the mean scores of non-adaptive strategies (p=0.001) in post-test and follow-up. Gestalt therapy, in comparison with behavioral activation, increased the mean scores of adaptive strategies (p=0.027) and also decreased the mean scores of non-adaptive strategies (p= 0.020) more significantly in post-test and follow-up.
<strong>Conclusion:</strong> Gestalt therapy is more effective than behavioral activation and placebo in improving cognitive emotion regulation in patients with multiple sclerosis.<strong>مقدمه</strong>: توجه به حالات روانشناختی بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس (MS) بهدلیل تأثیر چشمگیر بر سیر و پیشآگهی بیماری بسیار مهم است. پژوهش حاضر بهمنظور مقایسهی اثربخشی گشتالتدرمانی، فعالسازی رفتاری و دارونما بر تنظیم شناختی هیجان بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس انجام شد.<br /><strong>روشها:</strong> روش پژوهش نیمهآزمایشی طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بوده است و در آن شصت نفر از مبتلایان به مالتیپلاسکلروزیس مراجعه<sub></sub>کننده به کلینیک MS بیمارستان رسول تهران انتخاب شدند. سپس با استفاده از بلوکهای چهارتایی بهصورت تصادفی در چهار گروه پانزده نفره، شامل سه گروه مداخله و یک گروه کنترل گماشته شدند. اعضای گروههای رواندرمانی یک بار در هفته به مدت هشت جلسهی نود دقیقهای تحت درمان قرار گرفتند. در گروه دارونما به مدت هشت هفته از کپسولهای حاوی آرد برنج یک بار در روز استفاده شد. هیچ مداخلهایی طی این مدت بر گروه گواه صورت نگرفت. ابزار پژوهش، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجانی گارنفسکی و همکاران (2006) بود. برای تحلیل دادهها از SPSS نسخهی 25 استفاده شد.<br /><strong>یافتهها:</strong> نتایج نشان داد اجرای گشتالتدرمانی و فعالسازی رفتاری در مقایسه با دارونما و کنترل به افزایش میانگین نمرات راهبردهای سازشیافته تنظیم شناختی هیجان (001/0=p) و کاهش میانگین نمرات راهبردهای سازشنایافته (001/0=p) در مراحل پسآزمون و پیگیری منجر شده است. گشتالتدرمانی در مقایسه با فعالسازی رفتاری میانگین نمرات راهبردهای سازشیافته (027/0=p) را در مراحل پسآزمون و پیگیری بیشتر افزایش داده است و نیز میانگین نمرات راهبردهای سازشنایافته (020/0=p) را بیشتر کاهش داده است.<br /><strong>نتیجهگیری:</strong> گشتالتدرمانی در مقایسه با فعالسازی رفتاری و دارونما بر بهبود تنظیم شناختی هیجان بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس مؤثرتر است.https://smsj.sums.ac.ir/article_48718_8d5715530ff0c83c80f478ec291cc595.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-433910120211222Economic Resistance in the Iranian Health System: A Narrative Review Studyاقتصاد مقاومتی در نظام سلامت ایران: مطالعهی مروری نقلی79904871310.30476/smsj.2022.90102.1219FAحسینزارعیدکتری تخصصی، دانشکده علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0002-8979-4059حسنسلطانیدکتری تخصصی، استادیار، گروه مدیریت، دانشکده مدیریت، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شیراز، شیراز، ایرانJournal Article20210209Economic resistance means strengthening the economy to accelerate economic growth and GDP when the country is under the illegal and oppressive sanctions of hostile regimes. The health system is one of the important parts of production cycles in our country, relying on the capability and skills of experts in this field. Under the influence of sanctions, health system has also received a severe pressure and difficulty in supplying some basic health-related items and financing. However, properly allocating resources and applying the Supreme Leader's guidelines on the economic resistance can help solve these problems. Also, using the health system's production potentials in health tourism, etc., can promote this system as an important part of the country's production system. In addition, current situation and the coronavirus outbreak shed light on the importance of the health system worldwide. During the epidemic, the lack of resources and workforce in the health system can be solved based on the economic resistance guidelines.اقتصاد مقاومتی به معنی نیرومندکردن اقتصاد برای افزایش سرعت رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی در موقعیتی است که کشور در تحریمهای غیرقانونی و ظالمانهی نظامهای متخاصم قرار دارد. نظام سلامت نیز با تکیه بر توانمندی متخصصان این حوزه در کشور ما، از بخشهای مهم چرخههای تولید در کشور است. این مجموعه نیز متأثر از تحریمها، فشار زیادی را از نظر تأمین برخی اقلام اساسی و تأمین هزینهها دریافت کرده است؛ بااینحال تخصیص صحیح منابع و بهکارگیری رهنمودهای مقام معظم رهبری دربارهی اقتصاد مقاومتی میتواند به حل این مشکلات کمک کند. همچنین استفاده از ظرفیتهای تولیدی نظام سلامت در حوزهی گردشگری سلامت و... میتواند این سیستم را بهعنوان بخش مهمی از نظام تولید کشور مطرح کند. افزون بر این، در وضعیت کنونی و بروز همهگیری بیماری کروناویروس، بیشازپیش، اهمیت نظام سلامت در تمام دنیا بر همگان روشن شده است که در این دوران، کمبود منابع و نیروی انسانی در نظام سلامت را میتوان بر اساس رهنمودهای اقتصاد مقاومتی حل کرد.https://smsj.sums.ac.ir/article_48713_f98f58e84ffd574dcbfe3969b080a689.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-433910120211222Laparoscopic Cervico Vaginal Reconstruction Using Sigmoid Graft in Patients with Cervicovaginal Agenesis and Functional Uterus: A Case Report for the First Time in the Worldساخت واژن وسرویکس باجایگزینی سیگمویید کولون به روش لاپراسکوپی91964871110.30476/smsj.2022.89490.1197FAسعیدالبرزیاستاد، گروه زنان و زایمان، فلوشیپ جراحی درون بین ونازایی، کمیته تحقیقات لاپراسکوپی وجراحی های کم تهاجمی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0001-6274-0088الهامعسکریاستاد یار، گروه زنان وزایمان، فلوشیپ جراحی درون بین، کمیته تحقیقات نازایی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0001-5127-4392Journal Article20201226<strong>Introduction</strong><strong>:</strong>.Various methods have been proposed to treat Cervicovaginal agenesis with the functional uterus, but unfortunately, some of these methods eventually lead to a hysterectomy. In this study, we investigated a new surgical method in treating these patients and its short and long-term consequences, which is performed for the first time in the world by the laparoscopic method.<br /><strong>Methods</strong>: Seven women aged 18 (12-27) years who had a functional uterus with cervicovaginal agenesis (between 2016 and 1398) in the Ghadir and Dena hospital underwent cervicovaginoplasty with sigmoid colon replacement by laparoscopic method to establish normal menstrual cycles and have a functional uterus and vagina. The average follow-up duration was 25.9 months (2-48 months).<br /><strong>Results:</strong> The mean BMI of the patients was 19.7 (17.6-22.4). The average time interval between the initiation of disease symptoms and the operation was 52.28 months (2-156 months). All the patients had regular menstrual cycles. The average length of the vagina was 8.9 cm (7.6-10.5 cm). One patient observed proximal stenosis of neovagina 12 months after surgery. We had no significant postoperative complications. We did not perform hysterectomies on our patients. Two subjects had sexual activities without dyspareunia, post-coital bleeding, or malodor vaginal discharge.<br /><strong>Conclusion: </strong>Sigmoid cervicovaginoplasty is a safe and effective procedure with satisfactory long-term outcomes. This surgery eliminates the psychological burden of hysterectomy in these patients.<strong>مقدمه</strong>: روشهای مختلفی برای درمان آژنزی سرویکوواژینال با رحم عملکردی پیشنهاد شده است، اما متأسفانه برخی از این روشها درنهایت به هیسترکتومی منجر میشوند. در این مطالعه به بررسی روش جدید جراحی در درمان این بیماران و پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت آن پرداختیم که برای اولین بار در دنیا با روش لاپاراسکوپی انجام میشود.<br /><strong>روشها</strong><strong>: </strong>هفت زن 12تا27ساله که با رحم عملکردی با آژنزی سرویکوواژینال (بین سالهای 1395تا1398) در بیمارستان غدیر و دنا بودند، تحت عمل جراحی سرویکوواژینوپلاستی با جاگذاری کولون سیگموئید به روش لاپاراسکوپی قرار گرفتند تا قاعدگی طبیعی برقرار شود. مدت پیگیری 9/25 ماه (2تا48 ماه) بود.<br /><strong>یافتهها: </strong>میانگین BMI بیماران 19.7 (17.6-22.4) و میانگین فاصله زمانی بین شروع علائم بیماری تا عمل 28/52 ماه (2تا156 ماه) بود. همهی بیماران، سیکلهای قاعدگی منظم داشتند. متوسط طول واژن 8.9 سانتیمتر (7.6-10.5 سانتیمتر) بود. در یک بیمار، تنگی پروگزیمال نئوواژن دوازده ماه پس از جراحی مشاهده شد. هیچ عارضهی درخور توجهی بعد از عمل مشاهده نشد. هیچکدام از بیماران ما هیسترکتومی نشدند. دو بیمار بدون داشتن دیسپارونی، خونریزی پس از مقاربت یا ترشحات بدبوی واژن، فعالیت جنسی داشتند.<br /><strong>نتیجهگیری: </strong>سیگموئید سرویکوواژینوپلاستی، روشی بیخطر و مؤثر با نتایج طولانیمدت رضایتبخش است. این جراحی بار روانی هیسترکتومی را در این بیماران از بین میبرد.https://smsj.sums.ac.ir/article_48711_2e9a03d12ae04fdef72c6be4d6eac59f.pdf