دانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-43399220210421Cost Analysis of Educational Activities of Graduate Students of Medical School in Independent Hospitals of Iran University of Medical Sciencesتحلیل هزینه فعالیتهای آموزشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده پزشکی در بیمارستانهای مستقل دانشگاه علوم پزشکی ایران1091184764810.30476/smsj.2021.84660.1090FAشیمانیکجودانشجوی دکترای اقتصاد سلامت، مرکز تحقیقات علوم مدیریت و اقتصاد سلامت، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران0000-0001-6048-691Xعزیزرضاپوردانشیار، مرکز تحقیقات علوم مدیریت و اقتصاد سلامت، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانتوراندختبلوچ نژاد مجرداستاد، گروه فیزیولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایراناسماراشکی کمکاستادیار، مرکز تحقیقات ارتقاء سلامت، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایرانسجادواحدیاستادیار، گروه مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایرانهیروفارابیدانشجوی دکترای اقتصاد سلامت، مرکز تحقیقات علوم مدیریت و اقتصاد سلامت، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانرضاجهانگیریدانشجوی دکترای اقتصاد سلامت، مرکز تحقیقات علوم مدیریت و اقتصاد سلامت، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران0000-0002-5327-7199Journal Article20191223<strong>Introduction:</strong> Expenditure credits are allocated to universities and institutes of higher education every semester based on the number of students and the number of courses, but identifying the actual completed cost of the various courses can help to better allocate scarce resources. The purpose of this study was to determine the cost of educational activities of postgraduate students of medical school in independent hospitals of Iran University of Medical Sciences. <br /><strong>Methods</strong>: The purpose of this study was to calculate the direct costs of educational services for postgraduate students (MSc and Ph.D.) in the independent medical education centers of Iran University of Medical Sciences in the academic year 2018-2019. After identifying the cost headings, interviews were conducted with vice chancellors for education, department chairs, heads of clinical and financial departments, professors, and students in the medical school (about 20). Then, to determine the students' use of cost headings, work, and time Measurement were done. Firoozgar, Rasoul Akram, Akbarabadi, Shahid Rajaee and Ali Asghar hospitals were the study sites. The calculation and analysis were performed in Excel 2013 software. <br /><strong>Results</strong>: The costs of educational activities of postgraduate students were reported to be 49000000 Rials for Ph.D. students and 400,000 Rials for postgraduate students. <br /><strong>Conclusion</strong>: Postgraduate and Ph.D. students do not impose significant costs for their internships. These learners rotate their practice units in the teaching hospitals of the University of Iran under the supervision of their respective instructors and more in an observational approach.<strong>مقدمه: </strong>در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی اعتبارات هزینهای در هر نیمسال بر اساس تعداد دانشجویان و تعداد واحدهای درسی به آنان اختصاص داده میشود اما شناسایی هزینه تمامشده واقعی دورههای تحصیلی گوناگون میتواند به تخصیص بهتر منابع کمیاب، کمک شایانی نماید. هدف از این مطالعه تعیین هزینه تمامشده فعالیتهای آموزشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده پزشکی در بیمارستانهای مستقل دانشگاه علوم پزشکی ایران میباشد.<br /> <strong>روشها:</strong> این مطالعه با هدف بررسی هزینهها و انجام بودجهبندی، به محاسبه هزینههای مستقیم خدمات آموزشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد و دکتری) در مراکز آموزشی-درمانی مستقل دانشگاه علوم پزشکی ایران در سال تحصیلی 97-96 پرداخته است. پس از شناسایی سرفصلهای هزینه، با معاونین آموزشی، مدیران گروههای آموزشی، معاونین آموزشی مراکز آموزشی-درمانی، رؤسای بخشهای بالینی و مالی، اساتید و دانشجویان در دانشکده پزشکی (حدود 20 نفر)، مصاحبه انجام گرفت، سپس جهت تعیین سهم استفاده دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده پزشکی از سرفصلهای هزینهای، کارسنجی و زمانسنجی صورت پذیرفت. بیمارستانهای فیروزگر، رسولاکرم، اکبرآبادی، قلب شهید رجایی و علیاصغر محیط پژوهش بودند. محاسبات در نرم افزار Excel 2013 انجام گرفت.<br /> <strong>یافتهها:</strong>هزینههای فعالیتهای آموزشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی در مجموع در مقطع دکتری 49000000 ریال و در مقطع کارشناسی ارشد 400000 ریال گزارش گردیدهاست.<br /> <strong>نتیجه گیری</strong><strong>:</strong> دانشجویان مقطع کارشناسیارشد و دکتری در روند انجام کارورزی خود هزینهی عمدهای برای دانشگاه ایجاد نمینمایند. این فراگیران واحدهای عملی خود را به صورت چرخشی در بیمارستانهای آموزشی-درمانی زیر مجموعه دانشگاه ایران و تحت نظر مربیهای آموزشی مربوطه و بیشتر به شکل مشاهدهای طی مینمایند.https://smsj.sums.ac.ir/article_47648_6a6a2662a52cca619c787d4c8dec87fe.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-43399220210521The Effects of Satureja Khuzestanica on Lipid Profile, Liver Enzymes, and Oxidative Stress Markers in Male Hamsters with High Fat Dietاثر مصرف ساتوریا خوزستانیکا بر پروفایل لیپیدی، آنزیم های کبدی و شاخص های اکسیداتیو در همسترهای نر با رژیم غذایی پرچرب1191304765010.30476/smsj.2021.84031.1072FAسیناوکیلیدکترای تخصصی بیوشیمی بالینی، مرکز تحقیقات ناباروری، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0002-5472-8350فاطمهزالدکترای تخصصی بیوشیمی بالینی، دانشیار، دانشکده پزشکی، گروه بیوشیمی بالینی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانقاسمابراهیمیکارشناسی ارشد بیوشیمی بالینی، کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی کرمان، کرمان، ایرانکارشناسی ارشد بیوشیمی بالینی، دانشکده پزشکی، گروه بیوشیمی بالینی، دانشگاه علوم پزشکی کرمان،کرمان، ایران0000-0003-3492-7480محبوبهاکبریکارشناسی ارشد بیوشیمی بالینی، دانشکده پزشکی، گروه بیوشیمی بالینی، دانشگاه علوم پزشکی کرمان،کرمان، ایرانمحمد امینمومنی مقدمدکترای تخصصی بیوشیمی بالینی، استادیار، دانشکده پزشکی، گروه بیوشیمی، دانشگاه علوم پزشکی گناباد، گناباد،Journal Article20191027<strong>Introduction</strong><strong>:</strong> <em>Satureja Khuzestanica (S. Khuzestanica)</em> is one of the native plants of Iran that grows in areas such as Khuzestan and Lorestan. The current study was designed to evaluate the effects of <em>S. Khuzestanica</em> on lipid profile, especially on decreasing serum cholesterol, liver enzymes, and lipid peroxidation in male hamsters with high fat diet. <br /><strong>Methods</strong><strong>:</strong> 26 male hamsters were randomly divided into control, high fat diet (HFD), and high fat diet treated with<em> S. Khuzestanica</em> (HFD+S) groups. After 10 days of beginning the study, the two latter groups were fed with high fat diet for 30 days. During the last 10 days, the HFD+S group was treated with 100mg/kg/day <em>S. Khuzestanica </em>through the gavage. <br /><strong>Results:</strong> Data showed that administration of <em>S. Khuzestanica</em> for 10 days resulted in a significant reduction of total cholesterol, LDL cholesterol, liver enzymes, and malondialdehyde in the HFD+S group. <br /><strong>Conclusion:</strong> These results support the potential effects of the use of <em>Satureia Khuzestanica</em> in the prevention and treatment of cardiovascular diseases.<strong>مقدمه: </strong><em>ساتوریا خوزستانیکا</em> یکی از گیاهان بومی ایران است که که در مناطقی مانند خوزستان و لرستان رشد میکند. این مطالعه با هدف بررسی اثرات مصرف <em>ساتوریا خوزستانیکا</em> در بهبود سطوح پروفایل لیپیدی و بویژه کاهش کلسترل خون، آنزیم های کبدی و پراکسیداسیون لیپیدی در همسترهای نر تحت رژیم غذایی پرچرب انجام شد.<br /> <strong>روشها</strong><strong>:</strong> به این منظور تعداد 26 همستر در گروه کنترل (Control)، گروه تغذیه شده با رژیم غذایی پرچرب (HFD) و گروه با رژیم غذایی پرچرب و تیمار شده با عصاره آبی <em>ساتوریا خوزستانیکا</em> (HFD+S) دسته بندی شدند. پس از گذشت 10 روز از شروع مطالعه، گروه های دوم و سوم به مدت 30 روز تحت رژیم غذایی پرچرب قرار گرفتند. در طی 10 روز انتهایی این دوره گروه HFD+S روزانه <em>ساتوریا خوزستانیکا</em> را به میزان mg/kg 100 از طریق گاواژ دریافت کردند.<br /> <strong>یافتهها:</strong> براساس نتایج بدست آمده تجویز روزانه ساتوریا خوزستانیکا به مدت 10 روز باعث کاهش قابل توجه سطوح سرمی برخی از فاکتورهای لیپیدی از جمله کلسترول تام،LDL-C و نیز سطوح مالون دی آلدهید و آنزیم های کبدی در بین همسترهای تحت رژیم غذایی پرچرب شد.<br /> <strong>نتیجه گیری:</strong> این نتایج از اثرات بالقوه مصرف <em>ساتوریا خوزستانیکا</em> در پیشگیری و درمان بیماری های قلبی عروقی حمایت میکند.https://smsj.sums.ac.ir/article_47650_4626b0743004170da2c05c7ba4f507cb.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-43399220210521The Frequency of Serologic Celiac Disease in Obese Children Referring to Endocrine Clinic in Shirazفراوانی سرولوژیک بیماری سلیاک در کودکان چاق مراجعه کننده به کلینیک غدد در شهر شیراز1311384765110.30476/smsj.2021.88110.1174FAناصرهنردانشیار، مرکز تحقیقات نوزادان، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0002-7993-2681نگاریزدانیدکتری، مرکز تحقیقات نوزادان، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0003-3720-7657مریمعطاءاللهیاستادیار، بخش گوارش کودکان، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانمحمدهادیایمانیهاستاد، مرکز تحقیقات گوارش و کبد، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0003-4610-0413زهرهکرمی زادهاستاد، بخش غدد، گروه اطفال، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانJournal Article20200913<strong>Introduction: </strong>Celiac disease results from the interaction of gluten, the immune system, and genetic and environmental factors, which is diagnosed via clinical symptomsincludingweight loss, steatorrhea, and malnutrition. It is usually presented in children who have malnutrition and failure to thrive, but it has been recently reported in some obese children. Since nowadays screening of high-risk/susceptible groups has been emphasized, this study aimed to evaluate the frequency of serologic celiac disease in obese children. <br /><strong>Methods: </strong>This cross-sectional study was conducted on 104obese children who referred to the Endocrine Clinic of Shiraz University of Medical Sciences, Shiraz, Iran in 2016. Data were collected using a questionnaire through face to face interviews. To measure Anti TTG IgA and total IgA Ab, 5 ml blood sample was taken. Data analysis was done using SPSS version 18. <br /><strong>Results: </strong>The mean age and BMI of the participants were 10.33±2.39 and 24.71±4.78, respectively, 65% of whom were girls. In this study, five patients (4.9%) had positive Anti TTG IgA, 80% of whom had reported positive gastrointestinal symptoms. The statistical tests suggested a positive and significant correlation between gastrointestinal symptoms and Anti TTG IgA. <br /><strong>Conclusion: </strong>Compared to 2% prevalence of serological TTG Anti in our community, a 5% prevalence Anti TTG IgA in obese children may indicate that there is an increased risk of potential celiac in obese children compared to the normal population. Therefore, it is recommended to screen obese children for celiac disease periodically and perform endoscopy and biopsy in the cases with persistence of anti-TTG.<strong>مقدمه: </strong>بیماری سلیاک از واکنش بین گلوتن، سیستم ایمنی، ژنتیک و فاکتورهای محیطی پدید میآید که با علایم بالینی مانند کاهش وزن، دفع مدفوع چرب و سوءتغذیه تشخیص داده میشود. این بیماری معمولاً در کودکان دارای سوءتغذیه و نارسایی رشد مشاهده میشد، اما اخیراً در تعدادی از کودکان چاق نیز گزارش شده است. از آنجاییکه امروزه غربالگری گروههای در معرض خطر تاکید شده است، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی فراوانی سرولوژیک بیماری سلیاک در کودکان چاق انجام شد.<br /> <strong>روش ها: </strong>این مطالعه مقطعی بر روی 104 کودک چاق مراجعه کننده به کلینیک غدد دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1395 انجام شد. دادهها با استفاده از پرسشنامه از طریق مصاحبه مستقیم جمعآوری شدند. جهت اندازهگیری Anti TTG IgA و IgA Ab total، حدود 5 میلیلیتر خون از بیمار گرفته شد. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS-18 تجزیه و تحلیل شدند.<br /> <strong>یافته ها: </strong>میانگینسن و BMI شرکتکنندگان در مطالعه به ترتیب 39/2±33/10 و 78/4±71/24 بود که 65 درصد آنها دختر بودند. در این مطالعه تعداد 5 نفر (9/4%) از بیماران دارای Anti TTG IgA مثبت بودند که 80% آنها علایم گوارشی مثبت گزارش کرده بودند. آزمونها رابطه مثبت و معناداری بین علایم گوارشی و Anti TTG IgA نشان دادند.<br /> <strong>نتیجه </strong><strong></strong><strong>گیری: </strong> در مقایسه با شیوع 2 درصدی سرولوژیک TTG Anti در جامعه ما، شیوع 5% افزایش Anti TTG IgA در کودکان چاق میتواند نشاندهنده این باشد که افزایش احتمال potential celiac در کودکان چاق نسبت به جمعیت نرمال وجود دارد. لذا غربالگری دورهایاین کودکان و در صورت تداوم بالابودن Anti TTG، اندوسکوپی و بیوپسی مجدد آنها توصیه میشود.https://smsj.sums.ac.ir/article_47651_2a113b6fcff7fdab3cdc680c795e11a4.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-43399220210521The Long-Term Prospective Follow up Protocol for the Treatment of Chronic Subdural Hematoma: A Dexapril Studyپروتکل پیگیری آینده نگر دراز مدت برای درمان هماتوم مزمن تحت سخت شامه: مطالعه دگزاپریل1391444765210.30476/smsj.2021.86891.1137FAامیننیاکاناستادیار بخش جراحی مغز و اعصاب، مرکز تحقیقات تروما، بیمارستان امتیاز، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0003-2644-8543حسینعلیخلیلیدانشیار بخش جراحی مغز و اعصاب، مرکز تحقیقات تروما، بیمارستان امتیاز، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانرضاطاهریجراح مغز و اعصاب، مرکز تحقیقات تروما- دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0002-2971-3632Journal Article20200610<strong>Introduction</strong><strong>:</strong> Today, chronic subdural hematoma (CSDH) is one of the most usual/common neurosurgical conditions and the conservative management like Dexapril (Dexamethasone and Captopril) protocol is achievable in patients with CSDH. In this prospective cohort study, we proposed and evaluated the effectiveness of Dexapril protocol for the management of CSDH. <br /><strong>Methods:</strong> The study population included all patients (N= 117) who referred to Emtiaz Hospital in Fars Province from January 2014 to December 2016. A CT scan was performed at the time of referral; after that, Dexamethasone and Captopril were administered. Then, control CT scan was performed at 24 hour, 48 hour, and 96 hour intervals from the moment of admission. One case was excluded due to a decrease in blood pressure after the first administration of Captopril. Follow up visits have been conducted continuously at intervals of 1 month, 3months, 6 months, and 12 months since the date of the first admission. <br /><strong>Results:</strong> 13 (11.2%) CSDH cases had chronic subdural hematoma who presented with multiple loculations “suggesting repeated hemorrhages in the subdural space.” 11 (9.4%) of all cases underwent a burr-hole craniostomy due to the patient's unwillingness to continue his/her treatment, an increase in unilateral or bilateral weakness of the limb, and significantly increased BS (more than 250) after taking Dexamethasone. In 71 (61.2%) cases, there was not any changes in the first and last weakness score and there was no compelling reason for this lack of difference. Furthermore, none of the CT scans had a midline shift of more than 5mm after 3 months of follow ups. Also, no mortality due to relapse or an increase in the volume of chronic subdural was witnessed in the follow up sessions. <br /><strong>Conclusion:</strong> We have currently revealed that Dexapril protocol is effective in non-surgical treatment of CSDH with minimum side effects. Adjuvant Dexapril therapy may contribute to the surgical therapy in reaching a lower recurrence rate.<strong>مقدمه</strong><strong>:</strong> امروزه، هماتوم مزمن فضای تحت سخت شامه (CSDH) یکی از شایع ترین بیماری های جراحی مغز و اعصاب است و پروتکل مدیریت محافظه کارانه مانند دگزاپریل (دگزامتازون و کاپتوپریل) در بیماران مبتلا به هماتوم مزمن فضای تحت سخت شامه قابل دستیابی است. در این مطالعه آینده نگر کوهورت ، ما اثربخشی از دگزاپریل را برای مدیریت هماتوم مزمن فضای تحت سخت شامه پیشنهاد و ارزیابی کردیم.<br /> <strong>روش ها:</strong> جامعه مورد مطالعه شامل کلیه بیمارانی (117 نفر) بود که از ژانویه سال 2014 تا دسامبر 2016 به بیمارستان امتیاز در استان فارس مراجعه کردند. یک سی تی اسکن در زمان مراجعه گرفته شد و پس از آن دگزامتازون، و کاپتوپریل آغاز شد و سپس در فواصل 24 ساعت ، 48 ساعت و 96 ساعت از زمان پذیرش سی تی اسکن های کنترل گرفته شد. یک مورد به دلیل کاهش فشار خون بعد از اولین استفاده از داروی کاپتوپریل حذف شد. ویزیت های پیگیری به طور مداوم در فواصل 1 ماه ، 3 ماه ، 6 ماه ، 12 ماه از تاریخ پذیرش اول انجام شده است.<br /> <strong>یافتهها</strong><strong>:</strong> 13 مورد (2/11%) هماتوم مزمن فضای تحت سخت شامه با مکان های متعدد "خونریزی مکرر در فضای تحت سخت شامه" بودند. 11 مورد (4/9%) به دلیل عدم تمایل بیمار به ادامه درمان دارویی، افزایش ضعف یک طرفه یا دو طرفه اندام ، و افزایش قابل توجه قند خون (بیش از 250) پس از استفاده از دگزامتازون کرانیوستومی با برهول انجام شد. 71 مورد (2/61%) هیچ تغییری در ضعف اول و آخر مشاهده نشده و هیچ دلیل قانع کننده ای برای این عدم تفاوت وجود نداشت. گذشته از این ، هیچ یک از سی تی اسکن ها پس از 3 ماه پیگیری ، عبور از خط وسط بیش از 5 میلی متر نداشتند.همچنین هیچ مورد مرگ ناشی از بازگشت یا افزایش در حجم سابدورال مزمن در فالو آپ دیده نشد.<br /> <strong>نتیجه گیری:</strong> در حال حاضر ما نشان دادیم که پروتکل دگزاپریل برای موارد غیر جراحی و درمان هماتوم مزمن فضای تحت سخت شامه با حداقل عوارض جانبی مؤثر است. مصرف داروی دگزاپریل می تواند به درمان جراحی در رسیدن به عود کمتر کمک کند.https://smsj.sums.ac.ir/article_47652_142a0df6335a859837176f8f4b6e0251.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-43399220210521The Effect of Lumbopelvic Control Disorders on Balance and Lower Extremity Function in Professional Athletes with Frequent Landings: A Single-Blind Cross-Sectional Studyاثر اختلالات کنترل کمری- لگنی بر وضعیت تعادل و عملکرد اندام تحتانی در ورزشکاران حرفه ای دارای فرود مکرر: یک مطالعه مقطعی یک سویه کور1451604765310.30476/smsj.2021.90272.1225FAپریافدایی ده چشمهدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه آسیب شناسی ورزشی و حرکات اصلاحی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران0000-0002-9086-0930فرزانهگندمیاستادیار، گروه آسیب شناسی ورزشی و حرکات اصلاحی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران0000-0002-8607-3803Journal Article20210222<strong>Introduction:</strong> Recent studies have shown relationship between lumbopelvic control, function, kinematics, and lower extremity loading. However, poor lumbopelvic control has not been studied as a risk factor for lower extremity injury in sports with frequent jump-landing. This study aimed to investigate the effect of lumbopelvic control disorders on balance and lower extremity function in professional athletes with frequent landings. <br /><strong>Methods:</strong> 34 professional players participated in this assessor-blind case-control study. Lumbopelvic control was assessed with four tests including Knee Lift Abdominal Test, Bent Knee Fall out, Active Straight Leg Raising, and PRONE with Pressure Biofeedback Unit. Based on the results, participants were divided into two groups with lumbopelvic control (n = 17) and without lumbopelvic control (n = 17). Dynamic balance with Y test, semi-dynamic balance with Lafayette Stability Platform, and lower extremity function with single-leg hopping tests (single-hop for distance, triple hop for distance, and 6-meter timed hop test, triple-crossover hop for distance) were evaluated. <br /><strong>Results:</strong> The results showed that there was a significant difference between the two groups with and without lumbopelvic control in Y balance test scores (P=0.001), single hop for distance (P=0.001), triple hop for distance (P=0.001), 6-meter timed hop (P=0.001), triple hop for distance (P = 0.001), and lower extremity symmetry index (P=0.001). However, no significant difference was observed in the semi-dynamic balance (P>0/05). <br /><strong>Conclusion:</strong> Poor lumbopelvic control affects lower extremity function and dynamic balance of professional athletes with frequent landings, so it can be considered a risk factor for lower extremity injuries.<strong>مقدمه:</strong> مطالعات اخیر حاکی از وجود ارتباط بین شاخص کنترل کمری-لگنی و عملکرد، حرکت شناسی و بارگذاری روی اندامهای تحتانی بودهاند. با این حال، ضعف کنترل کمری-لگنی، بهعنوان یک ریسک فاکتورِ وقوع آسیبهای اندام تحتانی در ورزشهای همراه با فرود مکرر بررسی نشده است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر اختلالات کنترل کمری-لگنی بر تعادل و عملکرد اندام تحتانی در ورزشکاران حرفهای دارای فرود مکرر بود.<br /> <strong>روش ها:</strong> در این مطالعهی مورد- شاهدِ ارزیاب کور، 34 بازیکن حرفهای درمطالعه شرکت نمودند. کنترل کمری-لگنی با چهار تستKnee Lift Abdominal Test, Bent Knee Fall Out, Active Straight Leg Raising and PRONE با دستگاه Pressure Biofeedback Unit ارزیابی شد. شرکت کنندهها براساس نتایج در دو گروه با کنترل کمری-لگنی(17=n) و بدون کنترل کمری-لگنی (17=n) قرار گرفتند. تعادل پویا با آزمون Y، تعادل نیمهپویا با دستگاه Lafayette Stability Platform و عملکرد اندام تحتانی با تستهای پرش لی تکپا، پرش لی 3 تایی، پرش لی 6 متری در زمان، پرش لی متقاطع ارزیابی شدند.<br /> <strong>یافته ها:</strong> یافتههای مطالعه نشان داد، بین دو گروه با و بدون کنترل کمری-لگنی در نمرات تست تعادل Y (001/0P=)، آزمون پرش تکپا (001/0P=)، پرش لی 3 تایی(001/0P=)،آزمون پرش لی 6 متری (001/0P=)، آزمون پرش لی لی متقاطع (001/0P=) و شاخص تقارن اندام تحتانی(001/0P=)، تفاوت معناداری وجود داشت. با این حال در تعادل نیمهپویا تفاوت معناداری مشاهده نشد. (05/0<P).<br /> <strong>نتیجه گیری:</strong> براساس یافتههای این مطالعه، ضعف کنترل کمری-لگنی میتواند عملکرد اندام تحتانی و تعادل پویای ورزشکاران حرفهای دارای فرود مکرر را تحت تأثیر قرار داده و میتواند ریسک فاکتوری برای وقوع آسیبهای اندام تحتانی مطرح شود.https://smsj.sums.ac.ir/article_47653_071934c843244b367355b1b90adc3996.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-43399220210521A Comparison of the Gait Harmonic Ratio between Faller and Non-faller Iranian Older Adults, under Single-task and Dual-task Conditionsمقایسه نسبت هارمونیک راه رفتن بین سالمندان ایرانی با و بدون سابقه زمین خوردن، تحت شرایط تکلیف منفرد و دوگانه1611724765410.30476/smsj.2021.90245.1223FAشهلازاهد نژاددکترای تخصصی، مرکز تحقیقات توانبخشی اسکلتی-عضلانی، گروه آموزشی فیزیوتراپی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران0000-0003-2500-748Xسمیراجوادپورکارشناسی ارشد، مرکز تحقیقات توانبخشی اسکلتی-عضلانی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایرانعلیرضامتالهدکترای تخصصی، دپارتمان فیزیوتراپی، دانشکده ی علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایراندکترای تخصصی، مرکز تحقیقات علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانرضاصالحیدکترای تخصصی، مرکز تحقیقات توانبخشی، گروه آموزشی مدیریت توانبخشی، دانشکده علوم توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران0000-0001-6793-7293Journal Article20210220<strong>Introduction:</strong> Performing a secondary task while maintaining postural control can aggravate balance impairments among older individuals. The present study aimed to compare the gait harmonic ratio between faller and non-faller community-dwelling older adults. <br /><strong>Methods:</strong> In this cross-sectional study, 20 faller older adults (13 females and 7 males) and 20 non-faller older adults (12 females and 8 males) were recruited from the members of a retirement center. Before the trial, a medical code of ethics was granted and the written consent forms were signed by all participants. The variable, the gait harmonic ratio in medial-lateral, vertical, and anterior-posterior directions under single-task and dual-task conditions, was measured using an accelerometer. <br /><strong>Results</strong>: Under the single-task condition, there was no statistically significant difference between the faller and non-faller groups in any direction of gait harmonic ratio. Under the dual-task condition, the faller group revealed significantly lower harmonic ratios in medial-lateral (<em>p < /em>=0.010) and vertical (<em>p < /em>=0.032) directions compared to the non-faller group. However, no statistically significant difference was reported between the two groups for the anterior-posterior direction in dual-task walking. <br /><strong>Conclusions</strong>: The findings of the present study indicated that the medial-lateral and vertical gait harmonic ratios can considerably be affected under dual-task conditions in faller older individuals.</em></em><strong>مقدمه: </strong>مشکل تعادل در سالمندان زمانی بیشتر نمایان می شود که فرد مجبور به انجام یک تکلیف مضاعف در حین حفظ تعادل باشد. این مطالعه با هدف تعیین و مقایسه نسبت هارمونیک راه رفتن بین سالمندان ایرانی با و بدون سابقه زمین خوردن، تحت شرایط تکلیف منفرد و دوگانه انجام شد.<br /> <strong>روش ها: </strong>در این مطالعه ی مشاهده ای مقطعی،۲۰ سالمند با سابقه زمین خوردن (۱۳ زن و ۷ مرد) و ۲۰ سالمند بدون سابقه ی زمین خوردن (۱۲ زن و ۸ مرد) از میان اعضای یک مرکز بازنشستگی انتخاب و وارد مطالعه شدند. متغیر های مورد ارزیابی عبارت بودند از نسبت هارمونیک راه رفتن در شرایط تکلیف منفرد و دوگانه در جهات طرفی، عمودی و قدامی-خلفی که توسط یک شتاب سنج اندازه گیری شد.<br /> <strong>یافته ها</strong>: در راه رفتن در شرایط تکلیف منفرد، تفاوت معناداری بین دو گروه در جهات طرفی، عمودی و قدامی-خلفی نسبت هارمونیک گزارش نشد. در راه رفتن با تکلیف دوگانه، نسبت هارمونیک در گروه با سابقه زمین خوردن در جهات طرفی (010/0 <em>p </em>=) و عمودی (32<em>p </em>=0/0) به طور معناداری کوچکتر از گروه بدون سابقه زمین خوردن بدست آمد، اما اختلاف بین دو گروه در جهت قدامی-خلفی نسبت هارمونیک از لحاظ آماری معنادار نبود.<br /> <strong>نتیجه گیری: </strong>یافته های پژوهش اخیر نشان داد که راه رفتن در شرایط انجام تکالیف دوگانه می تواند به میزان قابل توجهی نسبت هارمونیک راه رفتن در جهات عمودی و طرفی را در سالمندان با سابقه زمین خوردن، تحت تاثیر قرار دهد.https://smsj.sums.ac.ir/article_47654_181280e62c3d89d4a28bb9e9d80bdeba.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-43399220210521The Effect of Spiritual Needs and Resiliency on Quality of Life in Diabeticsارتباط نیازهای معنوی و تاب آوری بر کیفیت زندگی در بیماران دیابتی1731864765510.30476/smsj.2021.88768.1182FAمصطفیعبدولیکارشناسی ارشد، گروه روانشناسی بالینی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران0000-0002-6485-7631عباسذبیح زادهدکتری روانشناسی، گروه روانشناسی بالینی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20201031<strong>Introduction</strong><strong>:</strong> Diabetes, as the most common chronic metabolic disease, decreases the quality of life in patients. This disease causes a crisis in the physical, psychological, and spiritual aspects, which increases the use of the spiritual resource as a coping mechanism. Resilience is one of the variables that enhance the quality of life by coordinating different aspects of human life. it is considered necessary to adapt to the disease. This study aimed to investigate the effect of spiritual needs and resilience on quality of life in diabetics. <br /><strong>Methods: </strong>The study is a descriptive-correlational one. The participants were 165 patients with cancer diseases (female 105, male 60) from Sari city selected through convenience sampling. The data were collected using the quality-of-life scale (WHO), spiritual needs scale (Büssing), and resilience scale (Connor & Davidson). For data analysis, Stepwise regression analysis was carried out by means of SPSS 19. <br /><strong>Results</strong>: The data were analyzed using stepwise regression analysis. According to the results, there was a significant and positive correlation between scores on the components of Spiritual Needs and spiritual well- being. Moreover, subscales of the Spiritual Needs such as "Religious needs" (p < 0.001), "Existentialistic needs" (p < 0.001) "need for Inner peace" (p < 0.001) and "Actively Giving needs" (p < 0.001) had a positive correlation with the quality of life. And among all components of Spiritual Needs, Religious needs, Existentialistic needs, and Inner Peace needs had more predictive power in quality of life. And also there was a significant correlation between scores of resiliency and quality of life while the component of resiliency (p < 0.001) had more predictive power in quality of life. <br /><strong>Conclusion: </strong>It is concluded that components of Spiritual needs and resiliency, as two psychological constructs, can play a significant role in quality of life. Therefore, developing plans and approaches to address the patients' spiritual needs and resiliency can be beneficial since it promotes quality of life in diabetics.<strong>مقدمه: </strong>دیابت شایع ترین بیماری مزمن متابولیک است که منجر به کاهش کیفیت زندگی بیماران میشود. این بیماری با ایجاد بحران در ابعاد جسمی، روانی و معنوی، باعث افزایش استفاده از منابع معنوی به عنوان یک مکانیزم مقابله ای میشود. از متغیرهایی که موجب ارتقای کیفیت زندگی بیماران میشود. تاب آوری است که ابعاد مختلف زندگی بیماران را هماهنگ میکند و جهت سازگاری با بیماری لازم است. پژوهش حاضر باهدف تعیین ارتباط نیازهای معنوی و تاب آوری بر کیفیت زندگی در بیماران دیابتی انجام شد.<br /> <strong>روش ها: </strong>این پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری کلیه بیماران دیابتی شهرستان ساری بودند که به ازای پارامترهای پژوهش تعداد 165 نفر به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب گردیدند.جهت گردآوری داده ها و ارزیابی از ابزار کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت، مقیاس نیازهای معنوی بسینگ و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل رگرسیون گام به گام و نرم افزار SPSS نسخه 19 استفاده شد.<br /> <strong>یافتهها: </strong>برای تجزیه و تحلیل داده ها ازتحیل رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج بررسی های آماری نشان داد که نیاز وجودی، نیاز مذهبی، نیاز به آرامش درونی به صورت مثبت و معنیدار بیشترین سهم ( 48/0=R<sup>2</sup>) را در پیشبینی کیفیت زندگی داشتند (001/0>P ) و همچنین مولفه تاب آوری نیز ( 54/0=R<sup>2</sup>) در پیشبینی کیفیت زندگی نقش معناداری داشت (001/0>P ).<br /> <strong>نتیجه گیری:</strong> بنابراین میتوان گفت که مؤلفههای نیازهای معنوی و تاب آوری به عنوان دو سازه روانشناختی میتوانند در کیفیت زندگی بیماران نقش داشته باشند. بنابراین توصیه میشود که برنامههایی در جهت توجه به نیازهای معنوی- مذهبی و ارتقاء تاب آوری بیماران در راستای افزایش کیفیت زندگی آنان فراهم گردد.https://smsj.sums.ac.ir/article_47655_ba54de40cf7f70fc3b4a38d091270602.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-43399220210521The Effect of Resveratrol and Quercetin on Colon Cancerبررسی اثر دریافت رسوراتول و کوئرستین در سرطان کولون1782004764910.30476/smsj.2021.84071.1074FAپرویناخلاص پوردانشجوی کارشناسی ارشد رشته تغذیه، گروه تغذیه، دانشکده علوم تغذیه و مواد غذایی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، ایران0000-0001-6977-3317فاطمهنظری رباطیدانشجوی ام پی اچ، مرکز تحقیقات اجتماعی بهداشت، مرکز بهداشت شهری کرمان، خیابان شفا، کرمان، ایرانسجادطزرجیدانشجوی کارشناسی ارشد رشته تغذیه، گروه تغذیه، دانشکده علوم تغذیه و مواد غذایی، دانشگاه علوم پزشکی تبریز، ایران0000-0002-4455-4166Journal Article20191031<strong>Introduction: </strong>Cancer is one of the most common diseases throughout the world. One out of eight deaths in the world happen as a result of cancer. Cancer is the third cause of mortality in Iran. Colon cancer is the fourth cause of mortality in the world and 1.2 million people with the disease are being diagnosed annually. <br /><strong>Methods</strong>: The method of data collection was through review and original articles. <br /><strong>Results</strong>: About 8% of overall mortality rate is associated with colon cancer. <br /><strong>Conclusion</strong>: Colon cancer has considerably increased in Iran over the last three decades and it is the second common cancer in Iran according to the annual report of the National Cancer Institute of Iran. The prevalence of colon cancer in Iran is estimated to be 8 out of 100.000 people. 3641 new cases of cancer are reported annually in the country and 2262 people die every year as a result of colon cancer. The prevalence of the disease in Iranian population is equal to 22%.<strong>مقدمه: </strong>سرطان یکی از شایع ترین بیماری ها در جهان است. در جهان یک مرگ از هر 8 مرگ به دلیل سرطان رخ می دهد. سرطان سومین عامل مرگ در ایران است. سرطان کولون چهارمین علت مرگ در جهان می باشد و سالانه 2/1 میلیون نفر مبتلا به این سرطان تشیخص داده می شوند.<br /> <strong>روشها</strong><strong>:</strong> روش گردآوری اطلاعات از طریق مقالات مروری و اورجینال بوده است.<br /> <strong>یافتهها:</strong> حدود 8 درصد از کل مرگ و میرها مربوط به سرطان کولون می باشد.<br /> <strong>نتیجه گیری</strong>: سرطان کولون در ایران در طی سه دهه اخیر افزایش چشم گیری داشته است و طبق گزارش سالیانه موسسه ثبت ملی سرطان ایران، در حال حاضر از لحاظ شیوع دومین سرطان رایج در ایران می باشد شیوع سرطان کولون در ایران 8 نفر از هر 100000 نفر می باشد. تخمین زده می شود که هر سال در کشور 3641 مورد جدید سرطان اتفاق می افتد و سالانه 2262 نفر در اثر سرطان کولون جان خود را از دست می دهند.شیوع این سرطان در جمعیت ایرانی 22 درصد می باشد.<br /> <strong>واژگان </strong><strong>کلیدی</strong>: سرطان، کولون، شیوعhttps://smsj.sums.ac.ir/article_47649_a4c08917f61f4b84aa79a1101af0c4a2.pdfدانشگاه علوم پزشکی شیرازمجله علوم پزشکی صدرا2322-43399220210521Philosophical Foundations of Ethics in Medical Sciences with Islamic Approachمبانی فلسفی اخلاق در علوم پزشکی با رویکرد اسلامی2012184765610.30476/smsj.2021.87437.1150FAحسینمحمودیاناستادیار، گروه اخلاق پزشکی و فلسفه سلامت وعضو مرکز تحقیقات قرآن حدیث و طب، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران0000-0001-7296-136Xمحمدمزیدیدانشیار، بخش مبانی تعلیم و تربیت، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران0000-0001-8104-9348سید ضیاء الدینتابعیاستاد، گروه اخلاق پزشکی و فلسفه سلامت، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایرانمحمد حسنکریمیاستادیار، بخش مبانی تعلیم و تربیت، دانشگاه شیراز، شیراز، ایرانسعیدرحیمیاناستاد، گروه الهیات وفلسفه، دانشگاه شیراز، شیراز، ایرانJournal Article20200718<strong>Introduction</strong>: Any area of human knowledge is based on special philosophical foundations. These foundations determine the basic framework and paradigm of the area. Ontology, epistemology, methodology, and anthropology are the philosophical foundations that form a specific knowledge area. Ethics in medical sciences has its own philosophical foundations in Islamic framework. Using Islamic texts in general and the holy Quran in particular, this research/study attempts to analyze and identify these foundations, and, in an attempt to execute a part of the objectives of the Comprehensive and Scientific Map of Iran, it tries to localize and Islamicize these foundations. <br /><strong>Methods</strong>: This is a qualitative research that is based on emergent design. The data collection procedure is documentary and library resource and the data analysis approach is considered to be descriptive-interpretive. Islamic texts and the holy Quran in particular are sources of extraction of our intended components and criteria. <br /><strong>Results</strong>: According to the foundations of Ontology, Epistemology, Methodology, and Islamic Anthropology, the most important characteristics of ethics in medical sciences include monotheism, motivations for closeness to God, kindness, and virtue. Other practical concepts such as thralldomand purification of soul are also taken into account in this study. <br /><strong>Conclusion</strong>: Using the capacity of Islamic moral education system, doctors and other healthcare providers could achieve Islamic and humanity goals in medical sciences. The medical education system of universities of medical sciences can use philosophical principles of Islamic ethical system in their curriculum programs and internships as a basis to improve students’ attitude, motivation and skills based on Islamic foundations.<strong>مقدمه: </strong> هر حیطهای از دانش بشری، بر مبانی فلسفی ویژهای پایهگذاری شده است. این اصول، چارچوب اساسی آن را مشخص <br /> میکند. هستیشناسی، شناختشناسی، روششناسی، و انسانشناسی، مبانی فلسفی تشکیلدهندهی یک حوزهی دانشی خاص است. اخلاق در علوم پزشکی نیز در چارچوب مفاهیم اسلامی دارای بنیانهای فلسفی ویژهی خود است.این پژوهش به واکاوی و تبیین این مبانی از متون اسلامی به ویژه قرآن است و تلاش دارد در راستای اجرائی نمودن بخشی از اهداف نقشه ی جامع علمی کشور به بومیسازی و اسلامی نمودن آن بپردازد.<br /> <strong>روشها</strong><strong>: </strong>نوع و پارادایم پژوهش، کیفی است که در قالب، طرح تحقیقاتی غیرپیدایشی است و روش جمع آوری داده ها، اسنادی و کتابخانه ای است. رویکرد تجزیه و تحلیل داده ها بصورت توصیفی- تفسیری است. این پژوهش با مراجعه به متون اسلامی بهویژه قرآن، به استخراج مولفهها و معیارهای مورد نظر پرداخته است.<br /> <strong>یافته</strong><strong>ها: </strong>با توجه به مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی اسلام، مهمترین شاخصههای اخلاق در علوم پزشکی شامل نگرش توحیدی، انگیزهی قرب الهی، محبت و تقوا است. مفاهیم کاربردی دیگری مثل بندگی، تهذیب نفس نیز در این راستا مطرح است.<br /> <strong>نتیجهگیری:</strong> طبیب و سایر عوامل درمانی با بهرهگیری از توان و ظرفیت نظام مهندسی تربیت اخلاقی اسلام، میتوانند به اهداف انسانی و اسلامی در دامنهی علوم پزشکی دست یابند. سیستم آموزشی پزشکی و پرورشی دانشگاههای علوم پزشکی با مبنا قرار دادن اصول نظام اخلاقی اسلام در برنامههای درسی و کارآموزی خود میتوانند، دانشجویان را در حیطهی نگرشی، انگیزهشی و مهارتی، مطابق مبانی اسلامی، تربیت نمایند.https://smsj.sums.ac.ir/article_47656_6686786f62fc9bb4b47a1f2048c50417.pdf